• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03


شعر طفلان حضرت زینب(س) -( داغ تو در میان دلم لانه می کند )

1833
2

داغ تو در میان دلم لانه می کند
داردغروب، گریه ی جانانه می کند
"تنهاترین! به ذکر مصیبت نیاز نیست
من را نسیم نام تو دیوانه می کند"
هرآنچه رشته ام همه را پنبه کرده است
نازی که در خیام تو دردانه می کند
شانه به شانه تو ببین ایستاده ام
چنگال باد موی تو گرشانه می کند
هدیه برای تو دو گل آورده ام حسین
این هدیه چاره می کندت یا نمی کند؟
 امید بسته ام به غمت سرسری مگیر
زینب که هست،  تو مدد از دیگری مگیر
 تنهای درد پوش، گل لاله کوب من
ای امتداد سرخ نگاهت غروب من
می بینمت در اوج بلا آب می شوی
ای چشمه چشمه آینه ی بی رسوب من
عباس، کشف کرب ز وجه  تو می کند
تو پاک می کنی ز دل من کروب من
گرچه مقابلم همه بدهای عالمند
اما خوشم کنار توأم ای تو خوب من
باید شکسته خوانده شود این نمازشب
وقتی که در نماز نباشی تو روبه من
 معراج زینب است چو لاهوت چشم تو
سرتا به پا قنوتم و مبهوت چشم تو
 کوتاه می کنم سخنم را برای تو
ای شیرپاک خورده دو تاشان فدای تو
احرام بسته ام که شوم محرم غمت
ای کعبه همیشه ی من،  کربلای تو
تقصیر عشق چیست که دربند زینب است؟
سرها نوشته اند بیفتند پای تو
من زنده می شوم چو بمیرند این دوتا...
چون بنگرم به قامت ازغم دوتای تو؟
باید که نامشان بشود پرچم غمت
درچارمین شب دهه های عزای تو
این حرف حرف آخر من  بود والسلام
بی تو نفس کشیدن من می شود حرام

شاعر : رضا دین پرور

  • سه شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 6:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران