• پنج شنبه 1 آذر 03


اشعار شهادت حضرت رقیه (س)

6728
2

در دلش قاصدکی بود خبر می آورد
دخترت داشت سر از کار تو در می آورد
همه عمرش به خزان بو ولی در این حال
اسمش این بود نهنهالی که ثمر می آورد
غصه می خرد ولی ید تو تسکینش بود
هر غمی داشت فقط نام پدر می آورد
او که می خواند تو را قافله ساکت می شد
عمه ناگه به میان حرف سفر می آورد
دختر و این همه غم آه سرم درد گرفت
یک نفر آن طرف انگار که سر می آورد
قسمت این بود که یک مرتبه خاموش شود
آخر او داشت سر از کار تو در می آورد
کاظم بهمنی

  • پنج شنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • کاظم بهمنی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران