• دوشنبه 3 دی 03

 رضا باقریان

شعر اربعین حسینی -( من پیر بودم و ز غمت پیر تر شدم )

2184
4

من پیر بودم و ز غمت پیر تر شدم
در شام و کوفه در پِیِ تو خون‌جگر شدم
از کربلا به کوفه و، از کوفه تا به شام
با دستِ بسته خون‌جگری در به در شدم
با  قاتلینِ مادرم و، نیزه‌دارِ تو
با ضرب  تازیانه اَخی هم‌سفر شدم
وقتی‌که میزبانِ  سر تو تنور شد
مانند مادرم ز غمت درد سر شدم
همراهِ کاروانِ بَلا دیده پیش تو
یک اربعین نبودم درد کمر شدم
دانی چرا  شبیه سرم، دلشکسته‌ام؟
دنبال نیزه‌دارِ تو مرغ  سحر شدم
مرغ سحر شدم که صدایم گرفته است
با  خطبه‌های حیدریَم  نوحه‌گر شدم
اصلاً مهم  نیست، که در دشت کربلا
در راه یاریِ  تو  اَخی  بی‌پسر شدم

شاعر : رضا باقریان

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 6:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران