گرفتار و زار و ذلیلم حسین
دخیلم دخیلم دخیلم حسین
زمین خورده تو به افلاک رفت
که بالاتر از جبراییلم حسین
هر آنکس مرا دید از تو شنید
تویی دائما قال و قیلم حسین
غلامان کویت سفیر تو اند
چنان مسلم ابن عقیلم حسین
دو چشمم ز هر روز گریانتر است
پر از گریه ام ، رود نیلم حسین
زده آتشم روضه اکبرت
در این شعله همچون خلیلم حسین
در خانه هیچکس چون تو نیست
تویی دلبر بی بدیلم حسین
فقط امر کن تا سرم را دهم
قتیلم، قتیلم ، قتیلم حسین
اسیرم، اسیرم، مجیری مجیر
امیری حسین و نعم الامیر
شاعر : سید پوریا هاشمی
- پنج شنبه
- 21
- آذر
- 1392
- ساعت
- 15:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه