مانند دودمان صبوری که داشتی
ارثیه ی عتیق شعوری که داشتی
یک عمر با جهالت شب در ستیز بود
در سینه ات اصالت نوری که داشتی
شیرازه اش به غیر غم مردمان نبود
دیوان بغض های قطوری که داشتی
در گوش کافر و کر زندان شهید شد
فریادهای زنده به گوری که داشتی
آه ای نسیم خسته ی فرسوده بال و پر !
همراه غربتِ به وفوری که داشتی
در ذهن عشق ، خاطره ای جاودانه است
از کوچه های خاک عبوری که داشتی
شاعر : سودابه مهیجی
- یکشنبه
- 24
- آذر
- 1392
- ساعت
- 5:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سودابه مهیجی
ارسال دیدگاه