عاقبت روزی گره خواهد گشود از بند ما
عاقبت روزی شود از عمقِ دل لبخند ما
جمعه های بی تو اما پر شده از چون و چند
خسته شد تقویم از اما و چون و چند ما
وای از آن لحظه که ما بی پرده می بینیمتان
می شود آن روز چشمان شما سوگند ما
دست من در دست تو چنگ است در حبل المتین
نیست چیزی غیر من مانع بر این پیوند ما
عکس ایامی که بی تو سر شده، با تو شود
ظلم و تبعیض و غم و رنگ و ریا در بند ما
تا ابد دیگر نیاید مثل تو معشوق پاک
هم نیاید عاشقان بی وفا مانند ما
انتظار ما شده ارثیۀ ما از پدر
کاش مانع می شدی زین ارث بر فرزند ما
شاعر : ابراهیم کریمی
- یکشنبه
- 24
- آذر
- 1392
- ساعت
- 15:1
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
ابراهیم کریمی
ارسال دیدگاه