• چهارشنبه 16 آبان 03

 علی اکبر لطیفیان

شعر اربعین حسینی(ع) -( چل روز مي شود كه شدم جبرئيل تو )

2491
4

چل روز مي شود كه شدم جبرئيل تو
ذبح عظيم گشتي و گشتم خليل تو
چل روز مي شود كه فقط زار مي زنم
كوچه به كوچه نام تو را جار مي زنم
چل روز مي شود كه بدون توأم حسين
حالا پِي نتيجه ي خون توأم حسين
چل روز مي شود كه حسينِ همه شدم
حيدر شدم، حسن شدم و فاطمه شدم
مردم به جنگ نائبه الحيدر آمدند
در پيش من، تمام، به زانو در آمدند
آثار مرگ در بدنم هست يا حسين
پس روز اربعين منم هست يا حسين
آبي كه تر نكرد لب تشنه ي تو را
حالا نصيب خاك مزارت شده اخا
چل روز پيش بود همينجا سرت شكست
اينجا دل من و پدر و مادرت شكست
چل روز پيش بود به گودال رفتي و ...
از پشت، نيزه خوردي و از حال رفتي و ...
از تل زينبيه رسيدم كه واي واي
بالا سرت نشستم و ديدم كه واي واي
نيزه ز جاي جاي تن تو در آمده
حتي لباسهاي تن تو در امده
جمعيتي كه بود به گودال جا نشد
يك ضربه و دو ضربه... ولي سر جدا نشد
ديدم كسي حسين مرا نحر مي كند
آقاي عالمين مرا نحر مي كند
من را ببخش دست به گيسوي تو زدند
من را ببخش چكمه به پهلوي تو زدند
فرصت نشد ز خاك بگيرم سر تو را
فرصت نشد در آورم انگشتر تو را
مي خواستم ببوسمت اما مرا زدند
ناراحتم كنار تو با پا مرا زدند
بين من و تو فاصله ها سد شدند آه
با اسب از روي بدنت رد شدند آه
در شهر كوفه بود كه بال و پرم شكست
نزديك خانه ي پدريّ ام سرم شكست
باور نمي كني كه سرم سايبان نداشت
در ازدحام، محمل من پاسبان نداشت

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • سه شنبه
  • 26
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:7
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران