دنیا بدون تو عذابه رو دست من جای طنابه
تموم گلهاتو آوردم اما یکی موند تو خرابه
جای کبودی رو چشامه سوغاتیه کوفه و شامه
چادر خاکی رقیه ببین داداش شال عزامه
هر کاری کردم که بمونه اما نشد اما نشد اما نشد
نمیره زیر تازیونه اما نشد اما نشد اما نشد
خواستم سر تو رو نبینه اما نشد اما نشد اما نشد
برگرده با من به مدینه اما نشد اما نشد اما نشد
غریب مادرم کجایی _ حسین من ۳
شده تنم پر از کبودی هرجا که بردنم تو بودی
سر تو رو به روی نیزه با سنگ می زد زن یهودی
غارت شد انگشتری تو غارت شده روسری من
حتی زن یزید دلش سوخت به حال بی معجری من
خواستم که تو قران نخونی اما نشد اما نشد اما نشد
خواستم نشه لب تو خونی اما نشد اما نشد اما نشد
گفنتم بهش که بسه دیگه اما نشد اما نشد اما نشد
رقیه نشنوه چی میگه اما نشد اما نشد اما نشد
غریب مادرم کجایی _ حسین من ۳
بازم به قتله گاه رسیدم صدای مادر و شنیدم
چهل سالم بگذره اینجا یادم نمیره که چی دیدم
اینجا بریده شد سر تو جلو چشای خواهر تو
همینجا بود بوسه گرفتم من از رگای حنجر تو
داد میزدم نشین رو سینه اما نشد اما نشد اما نشد
چون داره مادرم می بینه اما نشد اما نشد اما نشد
من هرچی التماس می کردم اما نشد اما نشد اما نشد
خواستم به خیمه بر نگردم اما نشد اما نشد اما نشد
غریب مادرم کجایی _ حسین من
__________________________________
@amirhoseinolfat
شاعر : امیر حسین الفت
- سه شنبه
- 3
- دی
- 1392
- ساعت
- 4:55
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر حسین الفت
ارسال دیدگاه