• شنبه 3 آذر 03


شعر مناجات و شهادت امام حسین(ع) -( هرچه را که داشتی بردند،این غارت گری است )

1853
6

 هرچه را که داشتی بردند،این غارت گری است
 پیرهن را هم که بردند این یکی دنبال چیست؟
 کاش "سید" در حواشی "لهوفش" می نوشت
 اینکه با ضربه جدا کردند سر را،راست نیست
 نامه ام را نخوانده می دانم:
 یار ما را نخوانده، می دانم
 دل ما از قلم اگر افتاد
 عاشقان را نه،خوانده-می دانم
 وقت سحر دعای مرا مهر می کنند
 با اشک،نامه های مرا مهر می کنند
 این اربعین نشد ولی یک روز می رسد
 ویزای کربلای مرا مهر می کنند
 سیلی و مشت می زند دشمن
 در حد کشت می زند دشمن
 از قفا سر بریده شد ارباب
 خنجر از پشت می زند دشمن
 جام داریم،باده نیست ولی
 عاشق از پا فتاده نیست ولی
 لذت هیج کربلایی چون
 ""کاروان پیاده" نیست ولی
 گره کور دلم جز به دعا وا نشود
 زخم،بی مرحمت اشک مداوا نشود
 کربلا رفتن ما بسته به دل خون شدن است
 زائر یار شدن جز به تمنا نشود
 برق افتاده اند آهن ها
 صیقلی می دهند خنجر را
 تیر و شمشیر تیز یک چیزی
 سنگ را تیز می کنند چرا؟

شاعر : محمد کاظمی نیا

  • سه شنبه
  • 3
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 6:8
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران