• دوشنبه 3 دی 03


شعر اربعین حسینی -( قدری آهسته برو؛...حرف نگاهم این بود )

2116
5

قدری آهسته برو؛...حرف نگاهم این بود
قصه ی چشم تر و... ناله و آهم این بود
گفته بودم؛ که تو هرجا بروی می آیم
خاطرت نیست مگر؟! شرط نکاحم این بود
رفتی و...هی به دلم بود بگویم برگرد
به نظر آنچه که می خواست خدا هم این بود
آتش و سنگ و سر و چادرم و.... کوفه و شام
آنچه از رفتن تو گشت فراهم این بود
چندتا طفل یتیم و عطش و غربت و آه...
دشمنانت همه بودند و سپاهم این بود
روی دستم رد شلاق اگر هست،... کسی
همه را می زد و ناچار... پناهم این بود
مانده بودم به رقیه چه جوابی بدهم
تا خود شام، همه سختی راهم این بود
باغ از رنج من و خون تو ، آخر گل داد
داستان پدر و مادر ما هم این بود
تا رسیدن به تو ، من پیر شدم،...طوری نیست
عاشقت بودم و انگار... ،گناهم این بود

 

شاعر : مهدی نور قربانی

  • سه شنبه
  • 3
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 6:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران