یکتا دلیر عرصه ی عاشور، زینب است
پاک از پلیدی و ز گنه دور ، زینب است
چون درک هیچ کس به مقامش نمی رسد
در کنه خویش ، واله و مستور زینب است
عالم تمام ، ظلمت و آدم تمام ، رِجز
شمس سماء و زهره ی پر نور ، زینب است
زینت گرفته عرش خدا با هزار حرف
در ساق عرش ، کلمه ی مشهور ، زینب است (کَل مه)
او از خدا گرفت و به خلقش رساند ، نور
در راه عشق ، آمر و مأمور ، زینب است
یک مه به نیزه اشک خدا را روان نمود !
تنها عزیز آن مه منظور ، زینب است
سر خم نکرد نزد عدو ، استوار ماند
آنکه نمود چشم عدو ، کور زینب است
او یک تنه به لشگر کفار حمله برد
در شام و کوفه لشگر منصور ، زینب است
حلق یزیدُ را چه کسی ذبح می کند ؟
بر حلق کفر ، تیزی ساتور ، زینب است
شاعر : جعفر ابوالفتحی
- سه شنبه
- 3
- دی
- 1392
- ساعت
- 14:43
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه