• دوشنبه 3 دی 03


شعر درباره شهادت حضرت رقیه (س)

24614
25

بابا بیا که قلب من از غصه آب شد
کاخ ستم ز سیل سرشکم خراب شد
بابا بیا که در هوس شوق دیدنت
چشم کبود و مضطربمغرق خواب شد
شد ناله ام مکمل گفتار عمه ام
در شام و کوفه از نظرم انقلاب شد
از چیست چنگ بر رخ ماهت نشان زده
بابا چرا محاسنت اینسان خضاب شد
از ضرب کعب نی نفسم بند آمده
سیلی زدن به روی یتیمت ثواب شد
دیگر نمانده زینتی از بهر دخترت
از بس که پنجه های ستم پر شتاب شد
بی معجرم ولی زهمه رو گرفته ام
خون لخته های روی سرمن حجاب شد
از ما شکست حرمت از تو لب کبود
وای از جسارتی که به بزم شراب شد
احسان محسنی فر

  • پنج شنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 10:35
  • نوشته شده توسط
  • احسان محسنی فر

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران