• سه شنبه 15 آبان 03

 یوسف رحیمی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( مولای جوان بگو که پیری سخت است )

3415

  مولای جوان بگو که پیری سخت است
بر مردم بی وفا امیری سخت است
خون شد جگر صبر میان کوچه
در او‌ج دلاوری اسیر‌ی ‌سخت است
***
اشک تو به گِل ‌نشانده ‌نوحی را ‌که ...
بی صبر نموده با شکوهی را که ...
سنگینی بار شیشۀ خُرد شده
در کوچه شکسته پشت کوهی را که ...
***
از آن دل درد مند ‌گفتم اما ...
از طعنه و نیش خند ‌گفتم اما ...
می خواستم از غربت تو دم بزنم
از شیر درون بند ‌گفتم اما ...
***
خون می چکد از نگاه پُر ابر علی
این خاک غریب می شود قبر علی
در معرکه های خندق و خیبر، نه
در کوچه ببین حماسۀ صبر علی
***
چشمی به خروشانی مرداب نداشت
ا‌مید ‌به ‌همراهی ا‌صحا‌ب ندا‌شت
با پهلوی مجروح به ‌مسجد آمد
او دیدن دست بسته را تاب نداشت
***
آن روز مدینه گورِ انسان می شد
با خاک تمام شهر یکسان می شد
آن فاطمه ای که بانی افلاک است
یک موی سرش اگر پریشان می شد
 

شاعر : یوسف رحیمی

  • دوشنبه
  • 16
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 12:4
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران