نگار میرسد از ره بیار باده بیار
به دل حضور دراین بزم صاف و ساده بیار
هزار سجده برآن شاه پاک زاده بیار
هزار بوسه برآن ابروی گشاده بیار
ندارسید گنهکار را شفیع آمد
بریزگل که شب هفده ربیع آمد
گلی که می شکفد از سرشک او کوثر
مهی که در شب زلفش هزار و یک اختر
نخست مرتبه بعد از خدای بالا سر
نهفته بین دو چشمان وی قضا و قدر
به روی دست ملائک محمد آمده است
برای عالم و آدم سرآمد آمده است
طلوع میکند از یک نگاه او خورشید
غروب میکند از جلوه اش به دل تردید
هلال ابروی او شد نشان یوم العید
بهشت بی مه رویش برای ما تبعید
هزار موسی عمران غلام درگاهش
به قدر هردو جهان قدر و عزت و جاهش
بگو به آمنه دری گرانبها زادی
تو روح زمزمه و قبله دعا زادی
عظیم مرتبه شاهی به اولیا زادی
بناز بر همگان ،ختم الانبیا زادی
بریز در شب میلاد نور،نقل و نبات
به روح مادر احمد نثار کن صلوات
زند به گردسرش پر هزار روح الامین
شکفته از لب مستش شکوفه یاسین
زمین شده زقدومش چو عرش، عطر آگین
شده بهشت زنور نگاه او آذین
کلید دار اگر شاه هل اتی باشد
بهشت ماست همانجا که مصطفی باشد
شب ولادت احمد شب ولای علی است
هرآن کجا که نبی رفت ردپای علی است
تمام صحنه معراج ابتدای علی است
مگر نه اینکه خدا نیز همصدای علی است
بگو به منکر حیدر ،خدا پرستی کن
بزن نمی ز شراب علی و مستی کن
علی خدا نبود از خدا جدا هم نیست
چو بازدم که دمی بی نیاز از دم نیست
کسی که بی دم او بود هرگز آدم نیست
ولای حضرت حیدر امانتی کم نیست
اذان نای من از نام عشق پا برجاست
خدا مرا ز ازل نوکر علی می خواست
شاعر : رضا دین پرور
- دوشنبه
- 23
- دی
- 1392
- ساعت
- 5:49
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا دین پرور
ارسال دیدگاه