• دوشنبه 3 دی 03


غزل امام زمان(عج) -( از آن فرداي وهم آلود، از تقدير مي ترسم )

1424

از آن فرداي وهم آلود، از تقدير مي ترسم
من از بي مهري آيينه با تصوير مي ترسم
تمام راه ها بر جاده ی آسودگي ختمند
از آن پايي كه خواهد رفت در زنجير مي ترسم
تب خورشيد را از من مگير اي ابر هرجايي!
مسلمانم، ولي از سايه ی تكفير مي ترسم
ميان ماندن و رفتن اسير دست ترديدم
عنانم دست تو اي دل، كه از تدبير مي ترسم
كدامين چشم ها بر جاده ی موعود خواهد ماند!؟
من از اين مردم خو كرده با تاخير مي ترسم...

 

شاعر : رضا کرمی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 5:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران