• دوشنبه 3 دی 03


غزل امام زمان(عج) -( ستاره ماه، ستاره ماه، بخواب، خواب ببين يوسف )

1541
1

ستاره ماه، ستاره ماه، بخواب، خواب ببين يوسف
كمر به قتل تو مي بندند برادران پس از اين يوسف!
ستاره ماه، ستاره ماه، تو ماه گمشده در چاهي
ولي سقوط نخواهي كرد از آسمان به زمين يوسف
صداي قافله مي آيد، تو را براي من آوردند
بيا ستاره ترين: خورشيد، بيا عزيزترين: يوسف!
نخواستم كه نگاهم را به چشم هاي تو... امّا واي
چه آتشي ست در اين تقوي؛ چه آتشي ست ببين: يوسف
ترنج و دست، ترنج و تو، ترنج و دست، ترنج و ماه
فرشته بود؟ نه زيباتر... بيا كمي بنشين يوسف!
بيا كمي بنشين اينجا... چراغ محفل ما روشن
گناه قلب زليخا نيست، دو چشم كرده كمين يوسف
دو چشم مثل دو تا شاهين، دو چشم مثل دو تا خورشيد
وَ صد شكار كه مي سوزند،به دست اين دو قرين يوسف
بيا دوباره بسوزانم، كه عشق جرم اهورايي ست
وَ اعتراض نخواهم كرد به يك عذاب چنين يوسف!
بخواب مظهر زيبايي، به خواب ما كه نمي آيي!
ستاره ماه، ستاره ماه، دوباره خواب ببين يوسف!

شاعر : مستشار نظامی

 

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 5:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران