این شعر نیست رقص جنونخیز واژههاست
یک مثنوى شمیم دلانگیز واژههاست
این شعر در معاشقهاى جاودانه است
ساقى بریز مستى من عارفانه است
من مست مستم از قدح پر شراب «او»
لبریزم از ترانه بده از سبوى «هو»
دف مىزند کسى به دلم شور ریختند
صد چلچراغ از آینه و نور ریختند
امشب سروش مستى عالم سرودنى ست
در آسمان، خروش ملائک شنیدنى ست
از لامکان ضیاء شعاعم رسیده است
اى عشق دف بزن که سماعم رسیده است
«لولاک» از فراز زمین نور مىرسد
مردى شبیه حادثه «طور» مىرسد
مردى که آفتاب جبینش همیشگى ست
انوار کبریایى دینش همیشگى ست
خورشید، وامدار شعاع نگاه اوست
شرجىترین قنوت سحر در پگاه اوست
از نور پاک اوست که «شق القمر» شده است
بازار گرم شمس و قمر بىاثر شده است
خشکیده آب هاى فریب از نگاه او
جوشید «کوثرى» علوى در پناه او
این شعر نیست رقص جنونخیز واژههاست
یک مثنوى شمیم دلانگیز واژههاست
از چشم آسمان بده ساغر که بىخودیم
مستیم، «سلسبیل» بیاور که بىخودیم
امشب دوباره نور به چشمم چکیده است
گل واژههاى شور به چشمم چکیده است
احمد خروش واژه «لولاک» مىشود
تندیس حقپرستى افلاک مىشود
احمد شمیم رایحه صبح باور است
احمد گل است، اسوۀ آیات داور است
امشب به عرش از قدمش نور مىچکد
از آسمان به خاک زمین طور مىچکد
قنداقه پیچِ حضرت او مریم است و عشق
این نور از تبار گل آدم است و عشق
امشب زمین مکه چراغانى گل است
از عرش تا زمین همه بارانى گل است
از ناى دشت بانگ حجاز است گوش کن
این بیت ها وقف نماز است گوش کن
آواى شور در تب تکبیر ریختند
در هر مقامِ آینه تاثیر ریختند
تا انتهاى دشت قنوتش ادامه داشت
فریادهاى سرخ سکوتش ادامه داشت
جز چشم هاى آبى بارانى على
جز دیدۀ به عشق چراغانى على
کس یار او نبود در این جرگۀ غروب
مردى غریب بود در این تنگۀ غروب
این شعر نیست رقص جنونخیز واژههاست
یک مثنوى شمیم دلانگیز واژههاست
از بادۀ ولاى تو مستیم تا ابد
از کوثرت بریز قدح یا على مدد
شاعر : حامد حجتی
- یکشنبه
- 29
- دی
- 1392
- ساعت
- 12:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حامد حجتی
ارسال دیدگاه