• جمعه 2 آذر 03


شعر ولادت پیامبر اکرم(ص) -( این شعر نیست رقص جنون‏خیز واژه‏هاست )

3031
1

این شعر نیست رقص جنون‏خیز واژه‏هاست
یک مثنوى شمیم دل‏انگیز واژه‏هاست
این شعر در معاشقه‏اى جاودانه است
ساقى بریز مستى من عارفانه است
من مست مستم از قدح پر شراب «او»
لبریزم از ترانه بده از سبوى «هو»
دف مى‏زند کسى به دلم شور ریختند
صد چلچراغ از آینه و نور ریختند
امشب سروش مستى عالم سرودنى ست
در آسمان، خروش ملائک شنیدنى ست
از لامکان ضیاء شعاعم رسیده است
اى عشق دف بزن که سماعم رسیده است
«لولاک‏» از فراز زمین نور مى‏رسد
مردى شبیه حادثه «طور» مى‏رسد
مردى که آفتاب جبینش همیشگى ست
انوار کبریایى دینش همیشگى ست
خورشید، وامدار شعاع نگاه اوست
شرجى‏ترین قنوت سحر در پگاه اوست
از نور پاک اوست که «شق‏ القمر» شده است
بازار گرم شمس و قمر بى‏اثر شده است
خشکیده آب هاى فریب از نگاه او
جوشید «کوثرى‏» علوى در پناه او
این شعر نیست رقص جنون‏خیز واژه‏هاست
یک مثنوى شمیم دل‏انگیز واژه‏هاست
از چشم آسمان بده ساغر که بى‏خودیم
مستیم، «سلسبیل‏» بیاور که بى‏خودیم
امشب دوباره نور به چشمم چکیده است
گل واژه‏هاى شور به چشمم چکیده است
احمد خروش واژه «لولاک‏» مى‏شود
تندیس حق‏پرستى افلاک مى‏شود
احمد شمیم رایحه صبح باور است‏
احمد گل است، اسوۀ آیات داور است
امشب به عرش از قدمش نور مى‏چکد
از آسمان به خاک زمین طور مى‏چکد
قنداقه پیچِ حضرت او مریم است و عشق
این نور از تبار گل آدم است و عشق
امشب زمین مکه چراغانى گل است
از عرش تا زمین همه بارانى گل است
از ناى دشت ‏بانگ حجاز است گوش کن
این بیت ها وقف نماز است گوش کن
آواى شور در تب تکبیر ریختند
در هر مقامِ آینه تاثیر ریختند
تا انتهاى دشت قنوتش ادامه داشت
فریادهاى سرخ سکوتش ادامه داشت
جز چشم هاى آبى بارانى على
جز دیدۀ به عشق چراغانى على
کس یار او نبود در این جرگۀ غروب
مردى غریب بود در این تنگۀ غروب
این شعر نیست رقص جنون‏خیز واژه‏هاست
یک مثنوى شمیم دل‏انگیز واژه‏هاست
از بادۀ ولاى تو مستیم تا ابد
از کوثرت بریز قدح یا على مدد

شاعر : حامد حجتی

  • یکشنبه
  • 29
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 12:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران