قاصدک چرخ زنان از تو خبر آورده
با خودش شیشه ی عطری ز سفر آورده
آمده تا دلمان را پر امید کند
همه را با خبر از آمدن عید کند
فقط از معجزه ی عشق تـو بر می آید
شب به پایان نرسیده است سحر می آید
مکه با آمدنت حرمت بسیار گرفت
ماه از محضرتان رخصت دیدار گرفت
در هوایت چه کنم بال کبوتر شده را
جبرئیل ام چه کنم حال کبوتر شده را
سال ها پیش تر از آمدنت هم بودی
علت خلق بنی آدم و عالم بودی
سر بلندیم بگوییم مسلمان توأییم
عجمی زاده و پشت سر سلمان توأییم
می نویسم دل خود را برکاتی بفرست
می برم نام محمد صلواتی بفرست
عقل کلی و جهان جزئی از ادراک تـوأند
شیعیان علی از مابقی خاک توأند
ما که از جلوه ی توحیدی تو آگاهیم
در مسیر تقرّب به رسول الهیم
ما که از روز ازل جزء محبان هستیم
اشهد انّ به نام تو مسلمان هستیم
آن زمانی که تو را غیر علی یار نبود
یوسف حُسن تو را هیچ خریدار نبود
کار تو داشت نتیجه به تو ایمان آورد
باورت داشت خدیجه بـه تو ایمان آورد
شاعر : صابر خراسانی
- یکشنبه
- 29
- دی
- 1392
- ساعت
- 12:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مصطفی صابر خراسانی
ارسال دیدگاه