کدامین باد آورده نسیم دلربایت را
که چون اردیبهشتی می خرامد گل هوایت را
یقینا رد شدی از کوچه های شهرمان گمنام
که باران می تراود در به در جغرافیایت را
گمان دارم بنفشه می کشد بر زیر چشمانش
دمادم، صبح دم، گرد و غبار رد ِّ پایت را
که سرخوش می شود مانند باغ پسته ای هر دم
و می ریزد به کام رهگذرها خنده هایت را
تو لیلایی توشیرینی...!؟ تویی فرهاد یا مجنون...؟
که صدها قِسم منظومه سروده ماجرایت را
خزر نام تو را بر گوش ماهی ها فرو خواند و -
به ساحل می برند آوازه ی حجب و حیایت را
در اوجی خوب می دانم زمین جای بزرگان نیست
نخواهد برد از یادش زمان بال رهایت را
زمان یک جمعه مانده تا رسیدن های بی فرجام
وَ هستی می کشد با خود غم ِ بی نا خدایت را
بهار عافیت چشم انتظار توست می دانم
که می خواند به زیر لب دعای ربّنایت را...
شاعر : سید مهدی نژاد هاشمی
- دوشنبه
- 30
- دی
- 1392
- ساعت
- 5:28
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید مهدی نژاد هاشمی
ارسال دیدگاه