پیداست از ضلالتمان راه گم شده ست
یعنی که در محاق بشر ماه گم شده ست
بیهوده در سیاهی تدبیر می خزید
خورشید آن حقیقت دل خواه گم شده ست
ردّی که در نهایت غربت شکفته شد
اینک میان این همه همراه گم شده ست
برخیز مرد، دست دعا چاره ساز نیست
وقتی خدای خلوت درگاه گم شده ست
شاعر : رضا کرمی
- دوشنبه
- 30
- دی
- 1392
- ساعت
- 5:42
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا کرمی
ارسال دیدگاه