دوباره مسجد و محراب سر شکسته شده
فقط برای سری که سحر شکسته شده
نماز آخر دريای عشق طوفانی ست
ميان سجده، جبين قمر شکسته شده
برای چيست زمين، عرش، غرق خون شده باز؟
برای چه ملک الموت پر شکسته شده؟
نگاه کن! که ملايک به سينه می کوبند
که جبرئيل امين هم کمر شکسته شده
نگه کن به علي اين دو روز آخر عمر
چقدر پير شده، بيشتر شکسته شده...
دوباره مردم اين شهر خاک مي ريزند!
دوباره پای پيمبر مگر شکسته شده؟!
فضای «کوفه»؛ اُحُد می شود وَ حمزه؛علی
دوباره قصّه ی دندان؟ نه سر شکسته شده!
دوباره تازه شده داغ استخوان هايی -
که بين آتش و ديوار و در شکسته شده...
از آن شبی که علی غسل داد فاطمه را...
کنار چاه سرش مستمر شکسته شده...
شاعر : امیر مرزبان
- دوشنبه
- 30
- دی
- 1392
- ساعت
- 7:4
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر مرزبان
ارسال دیدگاه