یک قبله، سرخ، در وسط کهکشان غم
یک کهکشان مصیبت و یک آسمان علم
یک آسمان نیلی و یک بارگاه عشق
دولت سرای حضرت والای شاه عشق
در اوج اهتزاز، به دل هاست رهنمون
یک پرچم قشنگ، ولیکن به رنگ خون
چون پادشاه بی سر خود سربلند و راست
او می خورد تکان و تو گویی دل خداست!
با تار و پود، قلب مرا تور می زند
شیرینی است، لیک دلم شور می زند
چوبش اگر چه چوب ولی با ادب بود
او نیست خیزران که به دندان و لب خورد
خطّی به عرش، از وسط گنبد طلاست
راحت کنم تو را ته این خط خود خداست
شاعر : محمد جواد فارسی
- دوشنبه
- 30
- دی
- 1392
- ساعت
- 7:34
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد جواد فارسی
ارسال دیدگاه