خبر، تا قريه هاي دور دستِ كهكشان رقصيد
زمين گهواره شد، در دست هاي آسمان رقصيد
تبسّم مثل ايمان در حجازِ عشق جاري شد
غم از رسمِ كبودِ خود برآمد، شادمان رقصيد
رسولِ آسمان در گوشِ صبحي تازه، لب واكرد
كبوتر در كبوتر شور، در لحن اذان رقصيد
فرات از اشتياقِ پيشوازِ رودِ نو، تر بود
شرر شد، موج زد، در هيأتِ آتشفشان رقصيد
زبانِ وجدِ آدم، در مباركبادِ لبخندش
به آيينِ بشارت كِل كشيد و در دهان رقصيد
خدا عاشق نشد تا مستيِ روزي كه عطر او
ميان شاخه هاي باغِ سبزِ لامكان رقصيد
تو گويي بر محمّد آيه ي تطهير نازل شد
وَ يا بانوي اقيانوس در صحنِ جهان رقصيد
هلالِ نارسِ شعبان كه از بطنِ افق سر زد
زيارتنامه، در متنِ مفاتيح الجنان رقصيد
غزل هر چند رنگ كفر خواهد يافت... مي گويم
كه «او» هم در شب جشنِ ملائك، بي گمان رقصيد!
شاعر : احمدرضا قدیریان
- دوشنبه
- 30
- دی
- 1392
- ساعت
- 7:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
احمدرضا قدیریان
ارسال دیدگاه