بانو که تویی عاشق و دیوانه زیاد ست
تو کوثری و سمت تو پیمانه زیاد ست
پیمانه ی مولاست فقط در خور دریا
از غصّه چه غم؟ طاقت این شانه زیاد ست
تسبیح به دستت نگران نیستی اصلا
از کار که همواره در این خانه زیاد ست
افسانه گرفتند شما را و نگفتند
بانوی جهان از سر افسانه زیاد ست
بی نام و نشان رفتی از این شهر غریبه
بی نام و نشان باش که بیگانه زیاد ست
شاعر : انسیه سادات هاشمی
- دوشنبه
- 7
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 11:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
انسیه سادات هاشمی
ارسال دیدگاه