مردی که از حکومت جنّت رسیده است
نخل از شکوه قامت او قد کشیده است
عطری که با شمیم ولایت معطّر است
از خطبه های خندق و خیبر وزیده است
در قحطی نجابت و دلدادگی، زمین
طعم نگاه عاشق او را چشیده است
دریا که موج می زند از اسم اعظمش
در موج هاش باور او را تنیده است
تا واله از غدیر ولایش شود زمین
لاجرعه جامی از خم او سرکشیده است
یک زن که خود حبیبه ی عشق است، قامتش
در زیر بار عاشقی او خمیده است
یک شب خدا به خاطر توجیه عشق خود
تیغ و ترنج، پیش ملک هاش چیده است
کار از بریدن سر انگشت ها گذشت
او از تن ملائکه سرها بریده است!
هرکس که از حوالی قرآن گذشته است
از آیه های سوره ی انسان شنیده است
حتی خدا هم عاشق چشمان حیدر است
او را فقط برای خودش آفریده است
شاعر : سعید تاج محمدی
- سه شنبه
- 8
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 6:9
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سعید تاج محمدی
ارسال دیدگاه