در این زمانه که عصر هبوط انسان است
دوباره خاطر آیینه ها پریشان است
نمی وزد به زمین بوی آدمیزادی
به روی ذهن زمین، ردّ پای شیطان است
زمین ز بوی خوش صاحب زمان خالی است
به شرق و غرب جهان، دیو و دد سلیمان است
نمی رسد به خدا، دست خسته ی انسان
چرا که جام وجودش، تهی ز ایمان است
شکسته قامت سبز غرور انسانی
بشر، قسم به حقیقت، شکسته ی نان است
دوباره قصّه ی هابیل و فتنه ی قابیل
وَ یک فرشته که در آسمان هراسان است
دوباره وسوسه ی سیب و عشوه ی حوّا
ببین، چگونه قدم های نفس لرزان است!
از آن گناه نخستین بیا که برگردیم
که دوست، بنده نواز و کریم و رحمان است
شب است و حافظ شیراز و ذکر خیر عشق
وَ قلب عاشق من، باز هم غزلخوان است
کجاست مثنوی و شب چراغ و مولانا ؟
دلم گرفته و در جستجوی انسان است
شاعر : رضا اسماعیلی
- سه شنبه
- 8
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 8:5
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا اسماعیلی
ارسال دیدگاه