جمله جمله طبیب من بنویس
شعرهایم دوباره تب دارند
در دل سبز سجده ام جاری ست
اشک هایی که نور می کارند
قلب من می تپد برای نجف
سرزمینی به وسعت دنیا
جمله جمله نه، مو به مو بنویس
نسخه ای از سفر به عرش خدا
نبض ابیات شعرمن کُند است
واژه هایم همیشه دلگیرند
تا بیایم کنار گنبدتان
غصّه هایم دوباره می میرند
یا علی، یا علی نگاهم کن
آمدم تا که زائرت باشم
از زمانی که شیعه شد غزلم
نذر کردم که شاعرت باشم
با طنین خوش امین الله...
السلام علیک یا مولا
مات و مبهوت و شاد و حیرانم
این منم آمدم کنار شما؟
بعد از آن جا گذشتم از شهری
که سراپایش از خیانت بود
کاش آنجا نبود بیت علی
خانه ای که پُر از صداقت بود
آن زمان که غروب حاکم شد
نوری از پشت ماه رد می شد
کوفه محو سکوت مردم خود
اسم و رسمش چقدر بد می شد
شب گرفتار خلسه ی غم بود
بغض چشمان آسمان ترکید
صورت شهر کوفه شد نمناک
از زمانی که بی وفایی دید
خواب دیدم، چقدر زیبا بود
گر چه حالا سبک شدم امّا -
با نگاهت بیا و امضا کن
بار دیگر برات کرب و بلا
شاعر : هدیه ارجمند
- پنج شنبه
- 10
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 14:10
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
هدیه ارجمند
ارسال دیدگاه