• یکشنبه 2 دی 03

استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر ولادت امام حسن عسگری(ع) -( همه جا جلوۀ یار و همه جا نورانی ست )

3340
3

می وزد طرفه نسیمی که دم روحانی ست
همه جا جلوۀ یار و همه جا نورانی ست
شب وجد و شب شادی، شب مدحت خوانی ست
هشتمین روز همایون ربیع الثّانی ست
از محیط عظمت گوهر زهرا آمد
البشاره حسن دیگر زهرا آمد
آمد از برج ولایت قمر یازدهم
یا ز دریای امامت گهر یازدهم
یا ز سینای نبوّت شجر یازدهم
حجّت یازدهم دادگر یازدهم
خرّم این گلشن توحید و گل یاسمنش
می برد دل ز همه حُسن حسن در حسنش
کبریا وجه و نبی صورت و حیدر سیرت
حسنی حُسن و حسینی دم و زهرا عصمت
یازده ماه به یک آینه در یک صورت
عجبا یک پسر و این همه مجد و عظمت
خاکیان مژده که امروز درخشید به خاک
گوهر ده یم نور و یم یک گوهر پاک
این پسر کیست که پیر خردش خاک در است
به خدا از همه خوبان جهان خوب تر است
این پسر آینه ی طلعت خیر البشر است
بشنوید این پدر حجّت ثانی عشر است
صلوات همه بر ماه جمال پدرش
پدر و مادر من باد فدای پسرش
عسکر او ملک و حوری و جنّ و بشرند
پرتوی از رخ او اختر و شمس و قمرند
خلق عالم به گدایی درش مفتخرند
همه خوبان جهان منتِظر منتَظرند
منتظر کیست همان حجّت ثانی عشر است
یوسف فاطمه مهدی خلف این پسر است
این پسر والی شهر قدر و ملک قضاست
این پسر عیسی جان با نفس روح فزاست
این پسر شافع و فریاد رس روز جزاست
این گل باغ علیّ بن جواد بن رضاست
روی حق، حسن نبی، بازوی حیدر دارد
آنچه خوبان همه دارند فزونتر دارد
اهل معنی ولیِ ذوالمننش می خوانند
اختران جمله مهِ انجمنش می خوانند
عارفان واقف سرّ و علنش می خوانند
پای تا سر همه حُسن و حسنش می خوانند
سرو قد، ماه جبین، گلرخ و شیرین دهن است
حسن است این حسن است این حسن است این حسن است
دیده را فیض ملاقات حق از دیدارش
مهر افتاده به خاک قدم زوّارش
همه دم ذکر خدا بر لب گوهر بارش
همه جا سامره با یاد گل رخسارش
ملک پهناور هستی به قدومش گلشن
دیده ی حضرت هادی به جمالش روشن
ای دل اهل ولا زائر سامرّایت
کعبه ی خلق جهان روی جهان آرایت
حسن و حُسن ز پا تا سر و سر تا پایت
فرش از بال ملائک حرم زیبایت
ای همه خلق جهان سائل لطف و کرمت
شود آیا که برم سجده به خاک حرمت
کیستی تو پسر فاطمۀ زهرایی
نبوی خلق و علی خوی و حسن سیمایی
جلوه ی سیزدهم یازدهم مولایی
حسن عسکری و گوهر ده دریایی
مکتبت بندگی و دوستی و هم عهدی ست
پدرت هادی و فرزند عزیزت مهدی ست
من کیم بنده ی آلوده ی دربار توام
گنهم کرده گرفتار و گرفتار توام
با دو دست تهی خویش خریدار توام
چه کنم تو گل من هستی و من خار توام
دوست دارم که به جز دوست خطابم نکنی
بپذیری و بخوانی و جوابم نکنی
نگهی بر من و بر دیده ی گریانم کن
نظری بر دل و بر حال پریشانم کن
غرق عصیانم و غرق یمِ غفرانم کن
بلکه با خاک درت پاک ز عصیانم کن
هر که ام، هر چه بدم «میثم» این درگاهم
ذاکرم ذاکر اولاد رسول اللّهم
-----------------------------------------------

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

  • شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 6:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران