• جمعه 7 اردیبهشت 03


حسنین در کنار جنازه مادر

913

مجلس سیزدهم:
حسنین در کنار جنازه مادر
آنان که گل وصال تو می پویند
در سهله و جمکران تو را می جویند
با ذکر قنوت در مصلای نماز
« عجّل لولیک الفرج » می گویند
آقا جان امشب ذکر لب همه ی شیعه ها فقط همین یه جمله ست:
اللهم عجل لولیک الفرج
خدایا ظهور منتقم زهرا رو برسون.
یا صاحب الزمان: این همه ی آرزومه که:
روبم به مژه غبار درگاهت را
جویم به دو چشم روی چون ماهت را
ای کاش که از خانه ی کعبه شنوم
آوای « اَنا بقیه اللهت » را
ایشالله همین صبح جمعه از کنار خانه ی کعبه صدای حیدری شما بلند می شه: یا اهل العالم اَنا بقیه الله...
ایشاالله با آقامون بریم مدینه قبر گمشده ی مادرش رو برای همه  ما هویدا کنه ،اون جا ب‌شینیم و برای ما روضه ی زهرا رو بخونه.
آقا جان امشب شب مصیبت جانسوزی می خونیم که دل هر کسی رو می سوزونه چه برسه به شیعه ها؛ مگه چه مصیبتیه، مصیبت امشب ما اینه:
( حسنین کنار جنازه ی مادر )
اسماء پس از وفات فاطمه (س) گریبانش را پاره کرده و سراسیمه از خانه بیرون آمد ، حسن و حسین (ع) را در بیرون خانه ملاقات کرد، آنها گفتند ، مادر کجاست ؟ اسماء سخنی نگفت ، آنها به سوی خانه روانه شدند و دیدند که مادرشان رو به قبله دراز کشیده ، حسین (ع) مادرش را حرکت داد ، ناگهان دریافت که مادرش ازدنیا رفته است ، به برادرش حسن (ع) رو کرد و گفت : ای برادرم ، خدا در مورد مادرم به تو اجر می دهد «آجرک ا... فی الوالده »
امام حسن(ع) خود را روی مادر انداخت ، گاهی او را می بوسید و گاهی می گفت : ای مادر ! با من سخن بگو ، قبل از آنکه روح از بدنم خارج شود .
امام حسین (ع) پیش آمده و پاهای مادرخویش را می بوسید و می گفت : مادرم ، من پسرت حسین (ع) هستم ، قبل از آنکه قلبم شکافته شود و بمیرم ، با من سخن بگو . اما لا یوم کیومک یا ابا عبدالله کجا بودید کربلا اون لحظه ای که اسرا رو از کنار جنازه ی شهدا حرکت دادند، هر کس کنار یه جنازه ای نشسته بود و ندبه سر داده بود، همه ی جنازه ها بدون سر بودند، زینب کنار جنازه ای که از سم ستوران...

مادر که عزم رفتن از این خانه دارد
آرام آرم ای خدا جان می سپارد
هر شب کنار بستر او یک فرشته
می آید و زخم تنش را می شمارد
آلاله می ریزد به روی شانه هایم
بر سینه اش وقتی سرم را می فشارد
پهلو به پهلو می شود وقتی به بستر
امکان ندارد لاله ی سرخی نکارد
دیشب که گشتم پیکرش را خواب دیدم
یک عضو بی آسیب در پیکر ندارد
از روی دلسوزی برای گیسوانم
خم می شود تا شانه ها بالا بیارد
پرواز مجروح صدایش بی سبب نیست
یک فاصله در استخوان سینه دارد
می گیرد از دستم لباس زخمی اش را
پیراهنی کهنه به جایش می گذارد
خاکستر پروانه ها بر دامن او
شام غریبان را برایم می نگارد
چشمان بابایم پر از ابر بهاریست
اما خجالت می کشد این جا ببارد
« علی اکبر لطیفیان»
******
خسته حالی (نوحه)
مادر نگاهش به چشم سرخ منه
نگاه من به خون های روی پیرهنه
هزار و یک شکوه زیر لب دارم از زمونه خدایا
پیراهن مادر آخه پر از لکه های خونه خدایا
آرزو دارم که مادر من زنده بمونه خدایا
شور می زنه قلب من برای بابا
آخه می میره بدون مادر خدایا
نمک رو خوردند، اما شکستند نمکدونو این اهالی
جواب نداره سلام بابام، تو این دیار و حوالی
مادر دیگه اشک بابا رو، پاک می کنه با خسته حالی
مادر سرش رو بسته با دستمال غم
گذاشته از خستگی چشاشو رو هم
تموم عشق وامید وهستیم پیش چشام می شه پرپر
بالا نمیاد حتی دیگه، دستاش تو این روزای آخر
کاشکی خدایا منو بذارند میون تابوت مادر
« یوسف رحیمی»

  • شنبه
  • 26
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 18:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران