• جمعه 2 آذر 03


رساندن خبر شهادت فاطمه به علی

1703
-1

مجلس چهاردهم:
رساندن خبر شهادت فاطمه به علی

دعای برای فرج تا همیشه ورد لب ماست
میان روضه ی مادر زمان دیدن آقاست
به شهر فاطمیه با صدای گریه  ی مهدی
سروده های دل ما پر از حرارت و گرماست
بیا و در غم مادر شریک کن ما را
ببین که دیده ی نمناک ما کرانه ی دریاست
بیا که شعر بخوانیم و اشک دیده بریزیم
که اشک پاسخ شعری ست که جاذب و گیراست
به قول حضرت صادق بهشت او شده تضمین
کسی که مصرعی از شعر او به منقبت ماست
و شعر گفتن هر کس به منقبت آل پیمبر
بدون شک ز عنایات خاص خالق یکتاست
جزای سینه زنانت، جزای گریه کنانت
جزای نوحه سرایت، شفاعت زهراست
بیا و در شب رجعت، بخوان سرود شهادت
چرا که زنده نماندن، ز روی فاطمه پیداست
بخوان سروده ی غربت، بخوان ترانه ی ماتم
بگو که اشک بریزم، که جای گریه همین جاست
در این شب پر ماتم، شب شهادت زهرا
بیا و باز دلم را ببر عیادت زهرا
« سعید توفیقی »
آقا جان امشب شب شهادت مادر شماست، امشب شما می تونی ما رو ببری مدینه عیادت مادر پهلو شکسته ات آقا جان، امشب بیا با هم یه سری بریم مدینه، بریم کنار اون مریضه ای که همه دور بسترش جمع شدن، یه طرف امیر المؤمنین، یه طرف حسنین و زینبین، فاطمه داره برای اون ها وصیت می کنه...
دیشب روضه رو تا اونجایی خوندم که بچه ها اومدن دیدن مادرشون فاطمه از دنیا رفته، حالا امشب می خوام ادامه ی روضه رو برای شما بگم:
اسماء به حسن (ع) و حسین (ع)  فرمود : بروید نزد پدرتان علی و وفات مادرتان رابه او خبر دهید . حسین (ع) از خانه بیرون آمدند در حالیکه فریاد می زند . « یا محمداه یا احمداه ! الیومُ جُدّ دلنا موتُک اذ ماتت اُمِّنا » سپس حسین (ع)  وارد مسجد شدند ، علی (ع)  در مسجد بود ، آنها شهادت فاطمه را به او خبر دادند ، علی (ع)  ازاین خبر چنان دگرگون شد که بیحال افتاد ، آب به صورتش پاشیدند ، وقتی حالش خوب شد ، با ندای جانسوز فرمود : « دختر محمد (ص)  به چه کسی خودم را تسلّی بدهم تازنده بودی مصیبتم را به تو تسلّی می دادم ، اکنون بعد از تو چگونه آرام بگیرم »
درخت درد را پرورده بودند
        برای او خبر آورده بودند
که ای خاکی نشینِ آسمان زاد
        زبانم لال ، زهرای تو جان داد
تبِ غم ناله اش درجوش می رفت
        همان خیبر شکن از هوش می رفت
به هوش آمد سوی خانه روان شد
        به سوی نعش مظلومانه دوان شد
رسید و دید یارش بر زمین است
        همه دارو ندارش بر زمین است
نشست و خیمه زد بر جسم با نو
        سرِ بانو نهاده روی زانو
تلطّف کرد با آن باغ چیده
        تکلم کرد با یار شهیده
که ای خورشید بی همتا ، علی ام
        لب از لب باز کن زهرا ، علی ام
سخنهای علی اعجاز می کرد
        که زهرا چشم بر او باز می کرد
به آنچه بین عشاق است مرسوم
        نگاهی کرد مظلومه به مظلوم
که گرچه مست از جام وصالم
        حلالم کن تو ای مظلوم عالم!
        (جواد محمد زمانی)

لحظه های ماندگار ( نوحه )
جان زینب کن تکلم، با من خونین جگر
گر روی تو، من بریزم، خاک عالم روی سر
لحظه های با تو بودن، لحظه های ماندگار
لحظه ها را بی تو بودن، چون خزان بی بهار
فاطمه جان (۳) فاطمه
می روی و من اسیر، دست غم ها می شوم
ای پناهم، تکیه گاهم، بی تو تنها می شوم
بی تو خسته، بی تو تنها، بی تو دل ریش و فکار
بی تو محزون، بی تو دلخون، بی تو بی صبر و قرار
فاطمه جان (۳) فاطمه
مجتبایم نیمه ی شب، می پرد از جا چرا
با دلی محزون بگوید، شرح درد کوچه را
این معما، حل نما تو، رو گرفتی از چه رو
ماجرای کوچه را تو، گو برایم مو به مو
فاطمه جان (۳) فاطمه

www.emam8.com دانلود سبک

  • شنبه
  • 26
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 18:19
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران