• شنبه 3 آذر 03


شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( مرا شیرین بود این زندگانی )

3088
1

مرا شیرین بود این زندگانی
بهار خانه ام رو به خزانی
نگاهت را لباس خون گرفته
تنت گلزار یاس ارغوانی
مگر دل تنگ پیغمبر شدی باز
بگویم تا بلال ، گوید اذانی ؟
بیا چیزی بخور تا من بخندم
شدی زهرا تو پوست و استخوانی
علی روی لبان تو قشنگ است
" علی جانم " بگو تو با دهانی ...
... که در کوچه به سنگی خورد و برگشت
لبانی که شده سنگ یمانی
تو را سیلی زدند چون با من هستی
به تو حق می دهم پیشم نمانی
چه شد بار سفر بستی شبانه ؟!
تو گفتی " پشتت هستم " ... یک زمانی
علی را می کشی وقتیکه زهرا
کفن ها را به دورت می کشانی
پس از تو حیدرت تنهاترین است
خودت دانی بمانی یا نمانی ؟!
نگفتی خاک روی چادرت چیست ؟
نگفتی راز خود را آسمانی !
پس از تو زندگی معنا ندارد
بهار خانه ام رو به خزانی

شاعر : علیرضا عنصری

  • یکشنبه
  • 27
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 12:0
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران