صد شقايق نثار دستانت
آينه بي قرار دستانت
تشنه لب تا فرات رفتي تو
وَ نشستي غبار دستانت
دست افتاده ات شعار ظفر
به فداي شعار دستانت
صد شكوفه به بار مي آيد
در عبور بهار دستانت
لحظه اي كه به خون شدي گلرنگ
سبز شد برگ و بار دستانت
سايه گستر شده به روي زمين
پرچم افتخار دستانت
چشم خون بار كودكان حسين
ماند در انتظار دستانت
بعد از افتادن دو بازويت
مشك شد سوگوار دستانت
شاعر : فریبا قنبری
- دوشنبه
- 28
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 14:15
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
فریبا قنبری
ارسال دیدگاه