گریه در وقت سحر حال بکا می خواهد
این گدا حال بکا را ز شما می خواهد
سائلت تا در این خانه نفس ها زده است
تکه ای نان ز شما آل عبا می خواهد
گوشه ی هیئت ارباب سگی بی سر و پا
منزوی گشته و او صحن رضا می خواهد
من کف پای تو را کاش که میلیسیدم
کلب تو لذت خود از کف پا می خواهد
دل بیمار مرا لمس کن ای محبوبم
پر گنه آمده و لطف و عطا می خوهد
لحظه ای این نظرم بر مهتان افتاد و
لحظه ی مرگ ز چشم تو وفا می خواهد
یک مریض آمده در روضه ی رضوان شما
از دو دستان کریم تو شفا می خواهد
"جعفری" را که نرفته به حرم درکش کن
بخدا تذکره ی کرببلا می خواهد
شاعر : جعفر ابوالفتحی
- سه شنبه
- 29
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 12:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه