وقتی که هوا عطر تو را کم دارد
هر دم نفسی که می رسد دم دارد
در دفتر باز نیمه شب می خواند
مهتاب هوای کوچه ها غم دارد
دارد در و دیوار، نگاهی مرموز
انگار که غربت محرّم دارد
در آخر این فصل پر از در به دری
هر سمت دری رو به جهنّم دارد
سیبی که در آستان دل می چرخد
شور و هیجان کام آدم دارد
عشق تو بزرگ تر -مهتاب َتر از هر حجمی ست
لبریزی و دیوانه شدن هم دارد
هر جمعه که از عمر زمین می گذرد
با خود غم و اندوه دمادم دارد
هرچند که زخم دارد از رفتن تو
دست و دلش انتظار مرهم دارد
شاعر : سید مهدی نژاد هاشمی
- چهارشنبه
- 30
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 6:7
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید مهدی نژاد هاشمی
ارسال دیدگاه