ای صورت تو ماه تر از ماه شب قدر
ماه تک و تنها شده با چاه شب قدر!
تو سوره ی قدری و من از قدر شناسان
با بغض، تو را خوانده ام ای شاه شب قدر
من آدمی از جنس جنون جنس گناهم
آورده مرا عشق تو در راه شب قدر
بین من و تو هست جناسی و تضادی
تو کوه شب قدری و من کاه شب قدر
تا باز شود یک گره از کار خرابم
تا صبح زدم مشت به درگاه شب قدر
باید که شبانگاه در خانه گشایی
بر قافله ی مردم خود خواه شب قدر
تو کار جهان ساختی از آه دل من
من قافیه ها ساختم از آه شب قدر
می ترسم از آن که بشود صبح و ببینم
تو رفته ای از شهر به همراه شب قدر
شاعر : امنه دولت ابادی
- چهارشنبه
- 7
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 6:50
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امنه دولت ابادی
ارسال دیدگاه