داغت به دل زده ست شبیخون، حسین جان!
حالم شده است با تو دگرگون، حسین جان!
دست مرا گرفته ای از کودکی و من
یک عمر بوده ام به تو مدیون حسین جان
مولای من تویی و منم کشتهی غمت
ای کشتهی فتاده به هامون، حسین جان!
با دیدن تو بر دل زینب چه رفته است؟
ای صید دست و پا زده در خون حسین جان!
روز ازل نبود اگر دستگیری ات
مهمان تو نمیشدم اکنون، حسین جان!
روز حساب، توشه ام از گریه ها پر است
از لطف بی حساب تو ممنون حسین جان
- چهارشنبه
- 7
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 12:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه