این بار چرا دراین سرا خیمه زدی
آرام وغریب وبی صدا خیمه زدی
باهرقدمت عرش خدا می لرزید
وقتی که میان کوچه ها خیمه زدی
احرام تنت سرخی خون می گرید
انگار که در کنج منا خیمه زدی
در هر قدمت نفس زدی بازحمت
ای یاس علی مگرکجا خیمه زدی؟
هنگام غروب زخمی آن کوچه
دیدم که تو با قامت تا خیمه زدی
انگار کتاب قسمتت غم شده است
وقتی که میان کربلا خیمه زدی
شاعر : مجید قاسمی
- دوشنبه
- 12
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 5:23
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مجید قاسمی
ارسال دیدگاه