اگر عاشق نشدم خشك و ترم را بشكن
پس گرفتم جگرم را كمرم را بشكن
اگر از چشمه يِ اين خانه نخوردم آبي
بعد از آن سبز شدم برگ و برم را بشكن
اگر از كوچه ی معشوق عبورم دادند
من اگركه نشِكستم تو سرم را بشكن
چند وقتيست كه در پيش تو سرسنگينم
با دوتا قطره غرور جگرم را بشكن
آنقدر گريه نكردم دلِ من قفل شده
يك شب جمعه بيا قفل حرم را بشكن
دستِ من آبرويم را به در ِ خلق تو برد
به تلافيش تو دست دگرم را بشكن
تو كه تا پشتِ در ِ قلعه ی من آمده اي
لطف كن دست بينداز درم را بشكن
نامه دادم به تو ديروز جوابش نرسيد
آه كمتر دل اين نامه برم را بشكن
من نشان ميدهمت بيشتر از آينه ات
تو فقط سنگ بزن بيشترم را بشكن
پاي بيرون بنه پيشاني من سجده کند
بعد از آن مهر نماز سحرم را بشكن
اگر از بام تو پرواز كنم ميميرم
پس بيا زود بزن بال و پرم را بشكن
ماه هم بعد اباالفضل ندارد لطفي
پس شبِ چهاردهم هم قمرم را بشكن
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- چهارشنبه
- 14
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 6:4
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه