ای کربلا به قافله کربلا ببین
حال مسافران به درد آشنا ببین
ما زائران خون خدائیم کربلا
بر کاروان زائر خون خدا ببین
سوغات درد و خون جگر ارمغان ماست
احوال ما ز وضع پریشان ما ببین
من زینبم که درد چکد از نگاه من
در هر نگاه شعله چندین بلا ببین
رویم کبود و دست کبود و بدن کبود
یاس کبود گر که ندیدی مرا ببین
اطفال را به گردن و بازو و دست و پا
آثار تازیانه و بند جفا ببین
هر یک کنار قبر شهیدی کند فغان
هر بلبلی کنار گلی در نوا ببین
از سجده های نیمه و شب و خطبه های روز
بشکسته ایم پشت ستم را بیا ببین
هر کجا کنند فتح گذارند یک سفیر
وین رسم تازه نیست بود هر کجا ببین
ما نیز بر رقیه سپردیم کار شام
تا او کند سفارت عظما به پا ببین
سید رضا مؤید
- چهارشنبه
- 14
- بهمن
- 1388
- ساعت
- 19:49
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه