من که گرفتار آن زلف سیاه توأم
عمر من عمری بود دیده به راه توأم
تو مسیحایی و من همه دردم
کی شود من به دور تو بگردم
گل نرجس، گل نرجس، به کجایی
**
بر سر راه تو چون خار و خس افتاده ام
بس که صدایت زدم از نفس افتاده ام
پیر و مراد من کرده ای پیرم
عاقبت از فراق تو می میرم
گل نرجس، گل نرجس، به کجایی
**
حور و ملائک همه محو دل آرائیت
ربوده دل از حجر خال تماشائیت
ای کعبه و مشعر و منای من
ای زمزم و مروه و صفای من
گل نرجس، گل نرجس، به کجایی
**
زمزمه گوید بیا علقمه گوید بیا
ای پسر فاطمه، فاطمه گوید بیا
بی تو شه می گوید مهدی کجایی
شش گوشه می گوید مهدی کجایی
گل نرجس، گل نرجس، به کجایی
**
صورت حاکی شده تو را صدا می زند
چادر خاکی شده تو را صدا می زند
سوز جگر بود چشم انتظارت
دیوار و در بود چشم انتظارت
گل نرجس، گل نرجس، به کجایی
******
شاعر : سید محسن حسینی
- دوشنبه
- 26
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 13:12
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه