تیره روزان ازچه دربیت ولایت آمدند
این ستمکاران دراین جا با چه جرأت آمدند
درخفا بر زخم جان من نمک پاشیده اند
با فریب وحیلة اشک ندامت آمدند
پیکرم را غرق زخم کینة خود کرده اند
سوی صید زخمی خود برعیادت آمدند
خنجر خود رافرو بُردند درقلبم ولی
باز بهرپرسش از زخم وجراحت آمدند
دشمنی کردند با قرآن پاک و عترتش
بهر صحبت با من از اجر رسالت آمدند
دست وپهلوی مرا درهم شکستند وهنوز
درکنار بسترم با آه حسرت آمدند
مُهری از ارث فدک را گوشة چشمم زدند
با چه روئی بهر اظهار ندامت آمدند
این سیه روزان چه می خواهند اینجا یاعلی
دوزخی طبعان چرا درباغ جنّت آمدند
بی«وفائی» شیوة این شب پرستان گشته است
گرچه درظاهر پی عرض ارادت آمدند
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- سه شنبه
- 27
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 14:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه