کوته ترازگل است اگر زندگانیت
گلها به گریه آمده اند از جوانیت
هحده بهار عمر تو پرافتخار بود
دین سرفراز گشته زقد کمانیت
با آنکه گل نشان سرور وطراوت است
ای گل ندیده است کسی شادمانیت
سرسیز مانده است فدک تا بروز حشر
بهر قوام شیعه زگوهر فشانیت
جبریل را به زاری وماتم کشانده است
رخساره کبود تو وارغوانیت
دیوار ودر هنوز عزار محسنند
همراه ناله تو وسوز نهانیت
زخم عمیق پهلو ویازو شب وداع
خون می گریست درسفر آسمانیت
قبرت به لوح دیده دل نقش بسته است
پنهان بود زخلق اگر چه نشانیت
شهر مدینه گرچه پراز لاله های توست
کرببلاست یک اثر از باغبانیت
مثل وفائی اند خلایق بروز حشر
چشم انتظار مرحمت آسمانیت
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- سه شنبه
- 27
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 14:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه