پایان شب های بلند انتظاری
آیا برای آمدن میلی نداری؟
من نذر کردم خاک پایت را ببوسم
آیا سر این بنده منّت می گذاری؟
من قبل از اینها این همه ویران نبودم
آباد بود این خانه ی ما روزگاری
من دل ندادم تا که روزی پس بگیرم
می خواستم پیشت بماند یادگاری
تا این که دل ها بوی سجّاده بگیرند
باید بیایی و کمی تربت بیاری
یک روز می آیی و تا صبح قیامت -
ما را به دست آسمان ها می سپاری
یک هفته ی دیگر دل آواره ی من -
باید بسازد با فقیری با نداری
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- چهارشنبه
- 28
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 6:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
م.اختری
خداقوت
جزاکم الله خیرالجزاء
اشعار آقای لطیفیان عالی است
اجرشون با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین جمعه 7 دی 1397ساعت : 13:15