بی تو انیس گریه ی من قلب چاه شد
كارم فغان و ناله و اندوه و آه شد
رفتی و رفت با تو پناهی كه داشتم
یا فاطمه بدون تو عشقم تباه شد
بعد از تو ای سپاه علی بین كوچه ها...
حیدر میان شهر بدون سپاه شد
روی سرم تمامی دنیا خراب گشت...
وقتی كه قامت تو هلالی چو ماه شد
(حد می زدند جسم تو را تازیانه ها)...
از آن زمان كه پیروی از من گناه شد
آن شب كه جامه و كفن تو سفید شد...
گویا تمام زندگی من سیاه شد
زهرا دعا نما به تو ملحق شوم دگر
آخر پس از تو شیر خدا بی پناه شد
***
شاعر : محمد مهدی روحی
- سه شنبه
- 5
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 5:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد مهدی روحی
ارسال دیدگاه