خسته اما لبالب از احساس
آمدی با شمیمی از گل یاس
در درونت گلایه ها بسیار
قلبت از داغ لاله ها سرشار
ماجرای محبت خواهر
ماجرای جدایی از دلبر
غصه ات قصه ایست تکراری
از دل عمه ات خبرداری؟
آن زمان که برادرش پرزد
قلب او هم شبیه تو می زد
عمه ات بود و قصه معجر
عمه ات بود و نیزه و یک سر
خیمه ها زیر سیل آتش و دود
عمه ات بود و غنچه های کبود
لشگری از حرامیان لئیم
عمه ات بود و کاروان یتیم
تازه فهمیدی عمه ات چه کشید
وقتی عباس را به نی می دید
علمی که به دست سقا بود
پیش رویش به دست اعدا بود
بعد از آن عمه بود و استقبال
شام و خاکستر و ... زبانم لال.
آمدی آه ، زینب دوم
آمدی تو به سمت قریه ی قم
آمدی تا که قم مدینه شود
آمدی بودنت زمینه شود،
تا که قم خاک سرمدی گردد
عش آل محمدی گردد
مردم قم شدند مهمانت
همه شان نذر عید قربانت
تا در اینجا حریم تو برپاست
کعبه عاشقان تو اینجاست
صحن تو آشیانه کرم است
سعی ما در صفای این حرم است
هر که شد زائرت خدا بنوشت
که بر او واجب است باغ بهشت
بین این آستان رویایی
می وزد یک دم مسیحایی
که به دلهای خسته جان بدهد
جان گمگشته را امان بدهد
زیر این گنبد مطلایت
دل مارا بزن به دریایت
تا که از درگهت جدا نشویم
راهی راه ناروا نشویم
راهی
- چهارشنبه
- 26
- بهمن
- 1390
- ساعت
- 20:1
- نوشته شده توسط
- سید شهاب جدا
محمد رضا