برای شهید علی خلیلی
طلبه جوانی که در راه امر به معروف و نهی از منکر شهید شد
آرامشی در چهره ات بود آرامشی زیبا برادر!
خون تو را دیدم که می ریخت ، چون خون عاشورا برادر!
خون تو شعری مستمر بود ، هشدار جنگی سخت تر بود
خون تو فریاد سحر بود ، وای از سکوت ما ، برادر!
قربانی شهر فریبیم،در انقلاب خود غریبیم
بیدار کن ما خفتگان را ،بیدار کن ما را برادر !
نبض خیابان های تهران ، آهنگ تسبیح تو بوده است
بازآ که بی تو شهر مجروح، جان می دهد بازآ برادر!
ما چون تو فرزند بهاریم ، ما هم وریدی سرخ داریم
باید یکی برخیزد آری ، اما چرا تنها ، برادر!
اندام خونین تو اینک، خود روضه خوان نینوا شد
آری هوای گریه داریم ، اجر تو با زهرا ، برادر!
...
حبل الوریدت را بریدند ، گویا خدا نزدیک تر شد
خون تو را دیدم که می ریخت...نفرین به تیغ نابرادر!
شاعر : حامد حجتی
- چهارشنبه
- 6
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 13:1
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حامد حجتی
ارسال دیدگاه