کجای وسعتی از آفتاب گردان ها
نشسته ای به تماشای ما پریشان ها؟
کجای این شب مهتاب می زنی لبخند
به روی مزرعه ی آفتاب گردان ها
چقدر عقربه هاشان به سمت خانه ی توست
به وقت شرعی خورشیدی ات گل افشان ها!
شهید باغ اشارات چشم های تواند
که ماندهاند در اوصافشان غزل خوان ها
تمام جاده چراغانی نفس هایت
پر از ورق ورق اردیبهشت، گلدان ها
زمین قلمرو گل های آفتابی توست
زمان پر از هیجان شکوفه باران ها
دوباره دست تکان می دهی به سمت بهار
دوباره شور شگفتی ست در نیستان ها
کنار تپّه ی نرگس مسافری می خواند
خوش ست با تو تماشای گل به دامان ها
ولی مضایقه کرد آسمان تبسّم را
نمانده بوی کبوتر به زیر ایوان ها
درا که تفرقه تعطیل کرده عاطفه را
پرندگان پراکنده اند انسانها!
کجاست سمت سحرزای خیمه ی سبزت
کجاست فرصت گل چیدن از فراوان ها؟
بهار می رسد از راه تازه مثل ظهور
وَ در ادامه ی نامت گرفته باران ها!
شاعر : محمد حسین انصاری نژاد
- چهارشنبه
- 6
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 15:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد حسین انصاری نژاد
ارسال دیدگاه