عشق شعله بکشد بال و پرت می سوزد
بی پرو بال که باشی جگرت می سوزد
شعله و بادِ مخالف به هوا چون برخواست
پشت در هم بروی، موی سرت می سوزد
تو قرار است پسردار شوی، می دانی؟
در به روی تو بیفتد، پسرت می سوزد
حور از جنس گُل و بیشترش گلبرگ است
بین آتش بروی بیشترت می سوزد
علی و دست رسن پیچ شده، این یعنی
دارد ای فاطمه چشمانِ ترت می سوزد
لااقل فکر قمر های خودت باش کمی
پاشو ای ماه، ببین دور و برت می سوزد
فکر کن شعله ی این فتنه به زینب برسد
وسط شعله، دلِ شعله ورت می سوزد
شاعر : امیر عظیمی
- شنبه
- 9
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 6:5
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه