مرو مرو که من را طاقت جدایی نیست
در این مدینه جز تو آشنایی نیست
به غیر ناله ی «امن یجیبِ»طفلانت
میان خانه ی آتش زده صدایی نیست
غریب خسته!به دست شکسته ات سوگند
گره فتاده به کارم گره گشایی نیست
هراس دارم از آنکه ز پا فتد زینب
گر او ز پای بیفتد،تو را عصایی نیست
به جای هر مژه شمعی راگر برافروزم
ز دوری تو در این چشم،روشنایی نیست
شاعر : سید محسن حسینی
- شنبه
- 9
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 6:16
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه