دلم بی حضورت قراری ندارد
بدون تو سالم بهاری ندارد
پس از تو سوار قباپوش، قلبم
شده اسب سرکش، مهاری ندارد
و هر قدر این اسب سرکش بتازد
بدون سوار اعتباری ندارد
بیا تا ببینی که این هفته با تو
دگر جمعه ی گریه داری ندارد
اگر تو نیایی دگر حیدر دین
به دستان خود ذوالفقاری ندارد
بیا، ای دلیل غریبی حیدر
ببین مادر تو مزاری ندارد
عزادار بوده چرا می زندندش
کسی را که جز گریه کاری ندارد
شاعر : امیر عظیمی
- یکشنبه
- 17
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 6:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه